100%

دانلود کتاب هر دو در نهایت میمیرند(PDF📁)571 صفحه

مجانی !

توضیحات

 

📕دانلود کتاب هر دو در نهایت میمیرند(PDF📁)571 صفحه.آدام سیلورا در اثرش به نام هر دو در نهایت می‌میرند از دو مرد جوان که روز‌های پایانی زندگی‌شان بسیار نزدیک است سخن گفته و به زیبایی شخصیت‌هایشان را معرف کرده و در پیشگاه دیدگان مخاطبانش قرار داده است. متیو توزر و رفوس استریو، هر دو مطلع شده‌اند که لحظات واپسین حیاتشان رسیده است و ارتباط بین آن‌ها نیز از طریق برنامه‌ای که آخرین دوست نام دارد، شکل گرفته است. رفوس چهار ماه است که خانواده‌ خود را از دست داده است و در حال رفتن به سمت خانه‌اش است که در نزدیکی تولد هجده سالگی‌اش، به طرز ناراحت‌کننده‌ای غافلگیر می‌شود و می‌بیند که تا خط پایان زندگی کوتاهش، قدم‌های زیادی باقی نمانده است.

متیو هم که پروفایل خود را در برنامه آخرین دوست به گونه‌ای تنظیم کرده که فقط افراد شانزده تا هجده ساله قادر باشند با او ارتباط بگیرند، دست بر قضا به رفوس رسیده است. آن‌ها علاوه بر شرایط کنونی، یک سؤال مشترک هم دارند و آن، این است که چگونه می‌خواهند روز آخر زندگی‌شان را بگذرانند. سیلورا که در سال 2022 دنباله‌ای هم برای این اثر نوشت و وعده سومین دنبله را نیز داده است، داستانی خلق کرده که تحسین‌های بسیاری را تاکنون متوجه خود کرده و با قصه‌ای که جزئیات خواندنی بسیاری دارد، خوانندگانش را تا پایان مات و مبهوت خود می‌کند. همین تعاریف کافی است تا متوجه شوید با چه کتاب فوق‌العاده‌ای روبرو هستید.با سایت رایگان مارکت در این مطلب همراه باشید.

کتاب هر دو در نهایت میمیرند

 

کتاب هر دو در نهایت میمیرند pdf

 

معرفی کتاب هر دو در نهایت میمیرند آدام سیلورا

 

دانلود پی دی اف کتاب هر دو میمیرند 

 

 

📕بریده هایی از کتاب هر دو در نهایت میمیرند:

 

بریده‌هایی از کتاب

 

  • قاصد مرگ در حال زنگ زدن است و می‌خواهد اخطار مرگم را بدهد امروز، قرار است بمیرم. چیزی که گفتم را فراموش کنید، چون «اخطار» کلمۀ خاصی است، کلمه‌ای که معمولاً وقتی بتوان از چیزی دوری کرد، از آن استفاده می‌شود؛ مثل ماشینی که برای کسی، موقع گذشتن از چراغ‌قرمز، بوق می‌زند تا به او اخطار دهد خودش را کنار بکشد.
  • اما این تماس فقط برای اطلاع‌رسانی است. صدای زنگ مخصوصشان شبیه ناقوسی است که تمامی ندارد، مثل زنگ کلیسا که از یک چهارراه آن‌طرف‌تر به گوش می‌رسد و بلندگوی گوشی‌ام از آن سمت اتاق، مدام پخشش می‌کند. هنوز هیچی نشده، حسابی ترسیده بودم، صد‌ها فکر داشتند در خودشان غرقم می‌کردند.
  • شرط می‌بندم این همان بحرانی است که اولین بار وقتی چترباز می‌خواهد از هواپیما به بیرون بپرد، تجربه می‌کند، یا حسی که پیانیست در اولین کنسرتش، پیدا می‌کند. هر چند، دیگر هیچ وقت، فرصتش را ندارم که بفهمم واقعاً این‌گونه است یا نه.
  • سال‌ها از خطرات دوری کردم تا زندگی طولانی‌تری داشته باشم، حالا ببین کارم به کجا کشیده است. روی خط پایان ایستاده‌ام در حالی که هیچ وقت در مسابقه شرکت نکردم.
  • اما صرف نظر از این که چه انتخاب‌هایی می‌کنیم، تنها یا با هم، خط پایان ما ثابت خواهد ماند. صرف نظر از این که چه تصمیمی برای زندگیمان می‌گیریم، هر دو در نهایت خواهیم مرد.